به نام خدا
In The NAME Of God
خوابی دیدم...
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزنم.
بر پهنه اسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد.
در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم.
یکی متعلق به من دیگری متعلق به خدا.
وقتی اخرین صحنه در مقابلم برق زد.
به پشت سر و به جای پا های روی شن نگاه کردم.
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام.
فقط یک جفت پا روی شن بوده است.
همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و
غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است.
این واقعا برایم ناراحت کننده بود و
درباره اش از خدا سوال کردم:
خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم
در تمام راه با من خواهی بود.
ولی دیدم در سخت ترین دوران زندگی ام
فقط یک جفت جای پا وجود داشت.
نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر
به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی؟
خدا پاسخ داد: بنده بسیار عزیزم
من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت.
((اگر در ازمون ها و رنج ها فقط یک جفت جای پا دیدی
زمانی بود که تو را در اغوشم حمل می کردم))
سلام
نیمه شب خسته به شانه اش زدم
اما او سخت خواب بود
یا عشق
به من هم سر بزن
الهی دنیا قربون چشای عسلیت بره
عشق من
فدات شم که خدا انقدر دوست داره
زندگیه منی مهربونم
سلام آقا مسعود.
خوش آمدی فرزندم.
سلام
خوب هستین .بعد از مدتها به وبلاگتون سر زدم خوشحالم که هنوز مینویسید .
راستش ماه ها بود که حال و حوصله هیچ چیز و هیچ کس رو نداشتم (به قول دکتر ها یه نوع افسردگی شدید) امیدوارم بتونم دوباره زندگی رو شروع کنم .
البته توی این مدت پسر خوبم رو فراموش نکردم
امیدوارم همیشه شاد باشی و خندون
در پناه خدای مهربون