دوستای گلم سلام ٬ اومدم تا بهتون بگم که این آخرین پست منه و این وب لاگ دیگه آپ دیت نخواهد شد ٬ دلیل های زیادی دارم مثلاً اینکه فکر میکنم که دیگه مفید نیست٬
وقت ندارم که بیامو اینجارو به روز نگه دارم٬وب لاگ نویسی هم واسه خودش یه دورهای داشت که دیگه تموم شد (حداقل واسه من ) و ......
خلاصه کلام بهتون بگم مه من اینجا رو خیــــــــــــــــــــــــــــــلی دوست داشتم و دارم ٬ و همچنین همه ی شما که به نحوی به من کمک کردید یا از این طریق با شما آشنا شدم اما
چه میشه کرد دیگه ؛ میخوام برم سراغ کارای مهم تر٬ بیشتر به کارم برسم و درسمو بخونم تا بتونم آینده ی خوبی رو واسه خودم درست کنم
در آخر هم یه از فروغ واستون میذارم و همتونو به خدای بزرگ میسپارم٬راستی یادتون نره ها دعام کنید ٬ببشخید دیگه ما هم میریم به خاطره ها .
--------------------------------------------------------------------------------------------
خفته بودیم و شعاع آفتاب
بر سراپامان بنرمی می خزید
روی کاشی های ایوان دست نور
سایه هامان را شتابان می کشید
موج رنگین افق پایان نداشت
آسمان از عطر روز آکنده بود
گرد ما گوئی حریر ابرها
پرده ای نیلوفری افکنده بود
«دوستت دارم» خموش و خسته جان
باز هم لغزید بر لب های من
لیک گوئی در سکوت نیمروز
گم شد از بی حاصلی آوای من
ناله کردم: آفتاب ... ای آفتاب
بر گل خشکیده ای دیگر متاب
تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
در کویر زندگانی چون سراب
در خطوط چهره اش ناگه خزید
سایه های حسرت پنهان او
چنگ زد خورشید بر گیسوی من
آسمان لغزید در چشمان او
آه ... کاش آن لحظه پایانی نداشت
در غم هم محو و رسوا می شدیم
کاش با خورشید می آمیختیم
کاش همرنگ افق ها می شدیم
کاش .............. .
برای همیشه...
خدانگهدار.
یا حق .
آری پرواز زیباست ٬ به بالهایت اطمینان کن
مادر تو در زیبایی سیرت، گلی. باید بگویم کهبرتری. باید بگویم اقیانوس مهری...نه، مهرتجهانگیر است. بگویمآبشار عاطفهای... نه،عطوفت تو در همه دنیا جاری است چه گویمتکه به هر چه اشارت کنم نشانی از تو دارد. مادرآغوشت کانون عشقی است که هیچ عاشقی نتواندتوصیف کند. هیچ مهرورزی نتواند مهربانی آن راتعریف کند. خدایا سپاس و ستایش تو را سزاستکه ماوراء نقطه عطف پیدایش زیبایی، صفا، مهر و ازهمه بالاتر عشق را ،مادر قراردادی. آری! لیاقت مادر راسزاست که واجب است بهشت را زیر پای اوجستجو کنم. کدام بهشت، همان بهشتی که گلهایش طراوات و شادابی باغ دامان مادر رادارد. همان بهشتی که همه ملائک ثنا گوی یکلحظه بی خوابی مادر است بلی! بهشتی که درپرورشگاه نوازش آن انبیاء و اولیاء تعلیم و تربیتمیبینند. بهشتی که از فروغ روشنایی آندانشمندان زیادی تجسس و کشفیات داشتهاند تاجهان رو به پیشرفت گذارد، بها دارد و بهایشعنایت خدای یگانه است که مادر نامیده شد.
مادر میبویمت که عطر تجلی جنتمیباشی مادر مقامت آنقدر والاست که خانه کعبهبه روی تو باز میگردد تا علی را در فضای ایمان بهدنیا آوری. ای مادرم!صبح، دیدگانم را به روی تومیگشایم تا گشایش روزیم باشد، غروب را با یاد تودیده فرو میبندم که در رویا دست در دست توتفرج نمایم. زندگیم را مدیون تو میدانم چرا کهلحظه لحظه زمان زندگیم با تیک تیک قلبت گرهخورده است. چون دانسته و میدانم هر آننگرانم بودی و با زمین خوردنم مطمئن هستماحساس درد میکردی و با شادیم شادمانمیشدی. گرچه یک روز و آنهم سالروز ولادتبیبی دو عالم را روز مادر قرار دادهاند لیکنسال، درسی از تو میگیرد. بهارش، تابستانش،پاییزش، زمستانش همه دست نوشتههای تو راورق میزند. شایسته همه گونه قدردانی هستی.همه گلهای جهان مفروش پایت باد و همهنغمههای جهان ترنم لالایی تو را زمزمه میکند.روزت مبارک مادر
مادرم من تورا میجویم
در پس شاخه سرخ
پشت زیبایی باران حضور
ته آن کوچه باریک دلم، مادرم!
پی تو میگردم
پی احساس لطیف عشقت
لیک چشمان من اکنون گویی قفل دروازه اینقلبم را به نگاه گرمت ناگهان باز مینمایم
مادرم پی تو میگردم
پی نجوای خدا
پشت آن سرو بلند
پشت آن آبی دریای خدا
من تورا میجویم
سوی پرهان خیال
روی تنهایی خورشید غریب
همه جا در پی تو به دور از تردید
پی تو میگردم و خوشا آن لحظههای ناب کهتا ابد بر قلبم، بروجودم و جانم رد پای مهرتجریان یابد.